گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره الرعد [ 13 ]: آیات 26 تا 29



اشاره
اللّهُ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ فَرِحُوا بِالحَیاةِ الدُّنیا وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا فِی الآخِرَةِ إِلاّ مَتاعٌ [ 26 ] وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا
أُنزِلَ عَلَیهِ آیَۀٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي إِلَیهِ مَن أَنابَ [ 27 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ أَلا بِذِکرِ اللّهِ
488- تَطمَئِنُّ القُلُوبُ [ 28 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُم وَ حُسنُ مَآبٍ [ 29 ] -قرآن- 1
تفسیر الفاظ:
اشاره
یعنی چیز کم مأخوذ از متع النّهار موقعیکه روز بآخر برسد « مَتاعٌ » یعنی تنگ میگیرد یا فقط بقدر کفایت عطا میکند « وَ یَقدِرُ »
مشتق « طُوبی لَهُم » بدل از گفتار خداي تعالی من أناب « الَّذِینَ آمَنُوا » رجع و تاب یعنی برگشت نمود « أَنابَ » و بزوال زائل شود
76 -قرآن- - 13 -قرآن- 67 - از طیب یعنی عیش و زندگانی طیّب و پاکیزه شامل نعمات الهی و خوبیها و نیکیها -قرآن- 1
276 [ صفحه 39 ] و کرامت و غبطه و غیره و گفتهاند طوبی نیز نام درختی است در - 219 -قرآن- 261 - -167-158 قرآن- 199
بهشت و طوبی اي طابوا و زکوا یعنی خوشوقت و پاکیزه شدند و دعائی است مشتق از طاب یطیب بر وزن فعلی مانند بشري و
اي مرجع یعنی محلّ برگشت از آب یؤوب أوبا- اي رجع. 26 - [در دنباله وصف بدبختان عهد شکن و قاطع رحم « مآب » زلفی
و مفسد فی الارض که خدا میفرماید وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ اگر سائلی پرسان شود که ما میبینیم اینکه نافرمانان در دنیا متنعم
118- بنعماتاند چگونه است که میگوئید زندگی بد نصیب آنها است در جواب آنهاست که میفرماید ...] -قرآن- 95
خداوند وسعت میدهد و باب روزي را گشاده میسازد براي هر کس که بخواهد [بر حسب مصلحتی که در باره آن بنده
میداند] و تنگ میکند یا بقدر کفایت عطا میکند [روزي را براي کسیکه صلاح او را در تنگی معیشت بداند و گسترش روزي
براي کافر دلیل بر کرامت او نیست چنانکه تنگی معاش نیز بر مؤمن دلالت بر اهانت او ندارد ممکن است تنگی معاش براي
مؤمن جهت آزمایش صبر او و کفّاره گناهان او و یا رفع درجه او و وسعت زندگی براي کافر جهت استدراج او باشد- و جمله
اللّه یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر معترضه بین اوصاف اشقیاء کافران است که بعد فرماید اینکه کافران] بزندگانی دنیا و بآنچه
از حطام و مال و منال دنیوي بآنها دادهاند خرسند شدهاند [و فناي اینکه زخارف و ذخائر دنیائی شده و بقاي لذائذ اخروي و
حساب را از یاد بردهاند] و حال آنکه اینکه زندگانی دنیا نسبت بزندگانی در آخرت جز بهره و تمتع اندك ناچیزي نیست
[زیرا اینکه فانی و آن دائم است و اینکه نادانان نعیم دائم را رها کرده متاع فانی را که جز مدت کمی از آن بهرهاي نمیبرند
چسبیده و بآن فرحناك و خشنوداند چنانکه کسی بکاسه قدحی دلخوش کند و پس از آنکه بشکند جز حسرت نصیبی ندارد].
[ صفحه 40 ] [حافظ ره چه نیکو گوید]: از اینکه رباط دو در چون ضرورتست رحیل || رواق طاق معیشت چه سر بلند و چه
پست بهست و نیست مرنجان ضمیر و خوشدل باش || که نیستی است سر انجام هر کمال که هست ببال و پر مرو از ره که تیر
پرتابی || هوا گرفت زمانی ولی بخاك نشست و جامی ره گوید: مرد جاهل جاه گیتی را لقب دولت دهد || همچنان کاماس
بیند طفل گوید فربهست 27 - و کسانیکه بر کفر پایداراند گویند چرا بر او [یعنی بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم]
آیتی و معجزهاي [مانند معجزات موسی و عیسی علیه السّلام] نازل نمیشود [و آنچه ما میخواهیم و اقتراح میکنیم نمیآورد و
اینها بآیات منزله بر رسولخدا که اهمّ آنها قرآن است قانع نیستند و عجبا که قرآن را منکراند و آنرا آیت الهی نمیشمارند و
آیت دیگري را طالبند چه سخت عناد و چقدر کافر نعمتاند؟! و بعقیده ایشان آیاتی نازل نشده است و اینکه اظهارات
جاهلانه بواسطه گمراهی آنهاست یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله ...] بگو هر کس را خداوند [بسبب عناد و سوء افعال و عظمت
گناهانش] بخواهد بحال خود میگذارد و گمراه میکند [و هر آیهاي هم که نازل شود راهی بهدایت شدن ندارد] و هر کس که
بسوي خدا برگردد و توبه و انابه کند [و بواسطه طاعت و امتثال امر و ترك گناهان] بندگی نماید او را هدایت و بسوي بهشت
رهنمائی میفرماید. 28 - کسانی [بسوي او هدایت میشوند] که [بتوحید خدا و جمیع صفات او و نبوّت نبیّ او و قبول آنچه از
جانب خدا آورده است] ایمان آوردهاند و بیاد خدا و ذکر نام خدا دلهاشان آرامش مییابد. بدانید که بذکر خدا [و یاد [ صفحه
41 ] وعدههاي نعیم خدا و ثواب خدا] دلها آرامش پیدا میکند [بعکس کافران که بدنیا خرسنداند و بذکر غیر خدا خشنودند
چنانکه در آیه دیگر فرموده: وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذا هُم
29 - آن جماعتند که ایمان آوردهاند و کردارهاي شایسته نمودهاند [و بآنچه بر آنها واجب گشته 156- یَستَبشِرُونَ]. -قرآن- 1
عمل نمودند و بین ایمان قلبی و عمل بجوارح را جمع کردند] خوشا بحال آن جماعت و پاکی و پاکیزگی و درخت طوبی
نصیبشان باد] زندگانی خوش در آخرت خواهند داشت و در سایه درخت طوبی در بهشت بسر خواهند برد] و نیکو مرجع و
بازگشتگاهی [در بهشت] براي آنها خواهد بود. در باره طوبی فرمودهاند درختی است در بهشت که ریشه آن در خانه رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و در خانه هر مؤمنی شاخه از آن است و ثعلبی باسناد خود از کلبی از أبی صالح از إبن عباس روایت
کرده است که گفت: شجره طوبی ریشهاش در بهشت در خانه علی علیه السّلام و در خانه هر مؤمنی شاخهاي از آنست و أبو
بصیر از امام صادق علیه السّلام و حاکم أبو القاسم الحسکانی باسناد خود از موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرانش روایت
کردهاند که از درخت طوبی از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال شد فرمود ریشهاش در خانه من و شاخههایش در
خانههاي اهل بهشت است پس از آن سؤال شد فرمود در خانه علی است و آنحضرت سپس فرمود که خانه من و خانه علی
[ علیه السّلام در بهشت در یکجاست [ترجمه نقل از تفسیر مجمع البیان]. [ صفحه 42
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 30 تا 34
اشاره
کَذلِکَ أَرسَلناكَ فِی أُمَّۀٍ قَد خَلَت مِن قَبلِها أُمَمٌ لِتَتلُوَا عَلَیهِمُ الَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ وَ هُم یَکفُرُونَ بِالرَّحمنِ قُل هُوَ رَبِّی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ
عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ إِلَیهِ مَتابِ [ 30 ] وَ لَو أَنَّ قُرآناً سُیِّرَت بِهِ الجِبالُ أَو قُطِّعَت بِهِ الأَرضُ أَو کُلِّمَ بِهِ المَوتی بَل لِلّهِ الَأمرُ جَمِیعاً أَ فَلَم
یَیأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَن لَو یَشاءُ اللّهُ لَهَدَي النّاسَ جَمِیعاً وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِ یبُهُم بِما صَ نَعُوا قارِعَۀٌ أَو تَحُلُّ قَرِیباً مِن دارِهِم
حَتّی یَأتِیَ وَعدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُخلِفُ المِیعادَ [ 31 ] وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِکَ فَأَملَیتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذتُهُم فَکَیفَ کانَ
نَّفسٍ بِما کَسَ بَت وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ قُل سَمُّوهُم أَم تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعلَمُ فِی الَأرضِ أَم بِظاهِرٍ
ِ
عِقابِ [ 32 ] أَ فَمَن هُوَ قائِمٌ عَلی کُل
مِنَ القَولِ بَل زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکرُهُم وَ صُ دُّوا عَنِ السَّبِیلِ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ [ 33 ] لَهُم عَذابٌ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ
قد مضت یعنی بتحقیق گذشته است « قَد خَلَت » [ 1179 [ صفحه 43 - لَعَذابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُم مِنَ اللّهِ مِن واقٍ [ 34 ] -قرآن- 1
اصل « مَتابِ » یعنی بخدائی که بسیار مهربان و بلیغ الرحمه است مشتق از رحم یرحم رحمۀ- اي- رقّ قلبه و عطف « بِالرَّحمنِ »
« وَ لَو أَنَّ قُرآناً سُیِّرَت ... الخ » آن متابی یعنی مرجع من و برگشتگاه من است یاء آن در آخر آیه براي تخفیف حذف شده است
و لو انّ قرآنا سیّرت به الجبال و تصدّعت به الارض و قري علی » : اینکه شرط جوابش حذف شده است و تقدیرش اینستکه
معناي آن در آیه أ فلم « یَیأَسِ » شقّقت و تصدّعت یعنی پاره پاره و پراکنده شود « قُطِّعَت » « الموتی فاجابت لکان هو هذا القرآن
یعلم یعنی آیا ندانستهاند و یأس بمعنی علم استعمال شده است زیرا یأس از علم حاصل میگردد و بقولی همان بمعنی یأس
إملاء و إمهال یعنی مهلت دادن و « فَأَملَیتُ » داهیه و نکبتی که بآنها رو آورد و اصل بمعنی کوبنده است « قارِعَۀٌ » حقیقی باشد
رها کردن مدّتی بحال خود مانند حیوانی که او را در چراگاه رها کنند که هر چه خواهد بچرد و بخورد و إملاء ان تبرك
یعنی بگفتاري که حقیقتی براي آن « بِظاهِرٍ مِنَ القَولِ » اي رقیب یعنی حافظ و نگهبان « قائِمٌ » ملاوة من الزمان اي مدة طویلۀ منه
یعنی شدیدتر و « أَشَقُّ » یعنی حافظ و نگهدارنده « واقٍ » اي منعوا یعنی مانع و جلوگیر شدند « صُ دُّوا » نباشد و باطل و پوچ باشد
-337- 187 -قرآن- 301 - 66 -قرآن- 178 - 13 -قرآن- 52 - در قرائت دیگر هم آمده است. -قرآن- 1 « یَیأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا » سختتر
1126 -قرآن- - 1068 -قرآن- 1101 - 851 -قرآن- 1059 - 774 -قرآن- 838 - 589 -قرآن- 764 - 527 -قرآن- 579 - قرآن- 516
1339- 1286 -قرآن- 1310 - 1250 -قرآن- 1276 - -1205-1196 قرآن- 1243
تفسیر معانی:
اشاره
[در آیه قبل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیت و معجزهاي خلاف قرآن طلب کردند و خداوند آنها را ردّ فرمود به اینکه
که آیت بسته بآنچه شما بخواهید نیست و هدایت هم فقط از ناحیه خداست و رسول هم فقط مبشّر و نذیر است و در اینجا
میفرماید محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیمبري است مانند سایر پیمبران و آیت و معجزه او قرآن است و اگر آنچه را هم
شما طلب میکنید بلکه زیاده بر آن هم نزول مییافت شما ایمان نمیآورید]. 30 - همچنانکه [ما پیمبران قبل از ترا فرستادیم]
ترا هم در امّت [ صفحه 44 ] و جماعتی فرستادیم که قبل از آن امم و جماعاتی آمده و گذشته و رفتهاند [و اینکه امّت آخرین
امم و تو خاتم پیمبران هستی و ترا فرا فرستادیم] تا آنچه را بتو وحی کردهایم براي آنها بخوانی و تلاوت کنی [تا در آیات آن
تدبّر کنی و پند گیرند و آن قرآن کریم است که تنزیلی از حکیم حمید است] و اینکه کافران قریش بخداي رحمان [که
رحمت او همه چیز را فراگرفته است] کفر میآورند [و کفران رحمت و نعمت واسعه حق را مینمایند و قدر احسان و انعام او
را که یکی از آن رحمتها و نعمتها فرستادن تو و انزال قرآن تست نمیدانند] بگو [بآنها یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آن
[رحمان که شما کافر باو هستید] او پروردگار من [و خالق و مدبّر امور من است] جز او خدائی مستحق پرستش نیست و
معبودي جز او نمیباشد، توکّل و تکیه من فقط بر اوست [و کار خود را باو واگذار کردهام و راضی بقضاء او هستم] و توبه من
و انابه من و برگشت [من و شما بسوي اوست]- [و اوست که انتقام مرا از شما خواهد گرفت]. از ضحاك و از إبن عباس
مروي است که اینکه آیه در باره کفار قریش نازل شده است که چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بآنها فرمود اسجدوا
للرّحمن گفتند و ما الرّحمن یعنی رحمان چیست! و اینکه آیه نازل شد که رحمان پروردگار من است. و آیه بعد که ذیلا
تفسیر میشود: در باره چند نفر از مشرکان مکّه از جمله أبو جهل بن هشام و عبد اللّه بن أبی امیّه مخزومی است که پشت به
کعبه نشسته بودند و بخدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرستادند و نزد آنها آمد و عبد اللّه بن امیّه عرض کرد اگر ترا
خوش میآید که ما پیروي تو کنیم بوسیله قرآن کوههاي مکّه را حرکت ده که بجاي دیگر بروند و ما زمین وسیعی بدست
آوریم و در اینکه زمین چشمهها و نهرها جاري ساز تا ما کشت و زرع کنیم زیرا بگمان تو نزد پروردگارت از داود کمتر
نیستی که کوهها مسخر او بود و با او حرکت میکرد و نیز باد را مسخّر ما ساز که بشام رویم و در یکروز حوائجمان را تهیّه و با
[ صفحه 45 ] قافلهمان برگردیم زیرا بپندار تو، تو از سلیمان پستتر نیستی که باد مسخّر او بود و براي ما جدّ خود قصیّ بن
کلاب یا هر کس از مردگان ما را بخواهی زنده کنی تا ما از او بپرسیم که تو بر حق میباشی یا بر باطل زیرا عیسی مرده زنده
میساخت و تو نزد خدا از او پستتر نیستی و لذا خداوند تعالی عزّ اسمه آیه بعدي را نازل فرمود [یعنی نزول آیات و اظهار
معجزات بسته باقتراح شما مردم نیست و باراده خود اوست مضافا به اینکه که هدایت هم از جانب خود اوست]. 31 - و اگر
ثابت شود قرآنی بوسیله آن کوهها حرکت کرده و از جاهاي خود تکان خورده باشند. [چنانکه کوه طور براي موسی علیه
السّلام شد] یا اگر ثابت شود قرآنی بوسیله آن زمین منشق گشته و نهرها و چشمهها در آن جاري شده [چنانکه با عصاي
موسی سنگ منشق شد] یا اگر ثابت شود قرآنی بوسیله آن مردگان در قبورشان سخن گفته بتلاوت آن زنده گشتهاند [چنانکه
براي عیسی علیه السّلام وقوع یافت] [اگر اینموضوع براي یکی از کتب آسمانی ثابت شده باشد براي اینکه قرآن نازل شده بر
محمّد صلّی اللّه علیه و آله هم ثابت است زیرا قرآن محمّد مشتمل بر آیات کونیهایست که دالّ بر عظمت قدرت خداوند و
بدیع صنع و صنعت اوست و منطوي بر حکمتها و احکامی است که صلاح معاد و معاش بندگان در آن است و قوانین
اقتصادي و سیاسی و عمرانی که در آن است متکفّل زندگانی با سعادت جامعه بشریت است و مستلزم آن است که پیروان آن
978 و یا به اینکه معنی تفسیر شود که: اگر ظهور آنچه از امثال اقتراح شما - بوده باشند]. -قرآن- 943 « خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاسِ »
مقتضی حکمت الهی باشد مظهر آن همین قرآن است که شما آنرا معجزه و آیت ندانستهاید. و یا بقولی چنین تفسیر شود که:
اگر بقرآنی کوهها حرکت کنند و زمین منشق شود و مرده بوسیله آن سخن گوید باز هم اینکه جاهلان بآن ایمان نمیآورند
چنانکه در جاي دیگر فرماید: [ صفحه 46 ] [وَ لَو أَنَّنا نَزَّلنا إِلَیهِمُ المَلائِکَۀَ وَ کَلَّمَهُمُ المَوتی وَ حَشَرنا عَلَیهِم کُلَّ شَیءٍ قُبُلًا ما کانُوا
166 بلکه تمام [آنچه شما ذکر میکنید و اقتراح مینمائید و غیر آنهم] و هر امري که از - لِیُؤمِنُوا إِلّا أَن یَشاءَ اللّهُ]. -قرآن- 1
اینکه قبیل باشد و شما بتصوّر آورید بسته باراده خداي تعالی است و او قادر بر اظهار تمام آیات و معجزات است [زیرا جز او
کسی مالک آن نیست و قادر بر آن نیست و لکن او هر چه بخواهش بندگان باشد نکند و آنچه از آیات نازل نموده است
براي اشخاص منصف حقشناس مقنع و کافی است و علم حق به اینکه که اظهار معجزاتیکه مردم بخواهند موجب مفسده است
مانع اظهار است] [و آنها علی ايّ حال و بهر وضع هر چند بقرآنی کوهها هم حرکت کنند آنها کافر برحمان میباشند ...]. آیا
کسانیکه ایمان آوردهاند فراموش کرده ندانستهاند یا مأیوس از ایمان آوردن اینکه کافران نشدهاند تا بدانند که اگر خدا
بخواهد و مشیتش تعلّق بگیرد تمام مردم هدایت میگردند [بدون اینکه منتظر دیدن آیات و معجزاتی باشند] [و لکن آنها را
مکلّف و مختار کرده است تا بر حسب استحقاقشان براه بهشت هدایت شوند و بثواب طاعات و عبادات خود نایل گردند] و
همواره کافران بوسیله آنچه خود براي خود [از اعمال زشت و کفرشان] ساخته و پرداختهاند کوبیده و معدوم میشوند و بدواهی
که آنها را ناگهان فراگیرد دچار خواهند بود و نفوس و دارائی و خانهاي آنها را فراخواهد گرفت یا آن قارعه [که شاید بمب
امروزه باشد بنزدیک خانهشان ورود خواهد نمود] [و همیشه و مادام گرفتار جنگها و فتنهها خواهند بود و هرگز انتهائی
نخواهد داشت و اگر جنگ گرم حقیقی هم نباشد جنگ سرد بکار خواهد بود] تا وعده خدائی برسد و اینکه جهان بنهایت
برسد [ یا آنکه فتح مکّه برسد و اذن قتال بمؤمنان داده شود] و بدانند که وعده خدائی تخلّفپذیر نیست و خداوند در میعاد و
وعده خود خلاف نمیکند. 32 - [و امّا تو اي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از استهزاء و اهانت و آزار و تکذیب [ صفحه
47 ] اینکه کافران محزون و دلتنگ مباش همین قسم که تو مورد استهزاء آنها واقع شدهاي حقا] پیمبران پیش از تو هم مورد
استهزاء کافران زمان خودشان واقع شدند [و از قوم خودشان بآنها رسید آنچه رسید و گفتند بآنها آنچه گفتند که من در
قصص ایشان پارهاي از آنرا بتو آموختم و دانستی] و من بکافران مهلت دادم [و مدّت طولانی آنها را واگذاشتم که در امن و
وسعت باشند شاید توبه کنند و حجّت بر آنها تمام شود تا حدّي که موجب اعتراض مسلمین بر خداوند شد] سپس آنها را
بکیفر کفرشان گرفتم [و بعذاب خود گرفتار و هلاکشان ساختم] پس چگونه عقاب و عذابی بود عذاب و عقوبت من بر آنها!
[و دیدي که با هر قومی چگونه رفتار گردید؟؟] [و هل من مدّکر]. [صائب]. نتیجه نفس گرم عندلیبان است || که عمر شبنم
گستاخ یکزمان باشد 33 - پس آیا آنخدائی که قائم یعنی پاینده و مراقب و متولّی امر و مدبّر و نگهبان اعمال هر فرد و نفسی
[از خیر و شرّ] است! ممائل و مانند کسی است که متّصف باین صفات نیست! و آیا مانند بتهائی است که قادر بر سود و زیان
خود نیستند چه رسد بغیر خود! و اینکه مشرکان براي خود شریکهائی جعل کردهاند و قرین در پرستش قرار دادهاند [که قادر
بر هیچ کاري از آنچه گفتیم نیستند] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بآنها بگو آنها را نام ببرید و صفات آنها را بشمارید
بدانیم چیستند! [آیا همانطور که خداوند را خالق و رازق و محیی و ممیت نام میبرید اینکه شرکاء هم چنین هستند و میتوانید
نام آنها را با اینکه صفات ببرید و اگر نتوانید چه استحقاقی براي آنها در پرستش میباشد!] بلکه آنها از شریکی براي خدا خبر
میدهند که در زمین است و خدا علمی باو ندارد [چه اگر چنین کسی بود خدا بآن عالم بود] یا نامی که آنها به بتها گذاشتهاند
گفتار ظاهري است و حقیقتی براي آن نیست [و نامگذاري پوچ و باطلی بیش نیست و برعکس نام زنگی را کافور نهادهاند]
[بلی اینها نیست؟] بلکه مکر کافران را شیطان در [ صفحه 48 ] نظرشان زینت داده و یا رؤساء و سرانشان عمل آنها و اینکه
دروغ و خلاف واقع را براي آنان جلوهگر ساخته و آنها را از راه حق باز داشتهاند [که دلبستگی بپوچ و باطل یافتهاند] و کسیرا
هم که خدا گمراه سازد یعنی او را بحال خود واگذارد براي او راهنمائی نخواهد بود. 34 - کافران را در زندگانی دنیا
شکنجهها و آزارهائی [از مصیبات و بلایا و قتل و اسارت و غیره] فراهم است [و دچار آن میباشند] ولی شکنجه و عذاب سراي
دیگر و جهان آخرت سختتر و طاقتفرساتر است و براي آنها نگهدارنده و مانعی از عذاب خدائی نخواهد بود [و حافظ و
مدافعی در آنجا نخواهند داشت].
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 35 تا 39
اشاره
مَثَلُ الجَنَّۀِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلکَ عُقبَی الَّذِینَ اتَّقَوا وَ عُقبَی الکافِرِینَ النّارُ [ 35 ] وَ
الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَفرَحُونَ بِما أُنزِلَ إِلَیکَ وَ مِنَ الأَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ قُل إِنَّما أُمِرتُ أَن أَعبُدَ اللّهَ وَ لا أُشرِكَ بِهِ إِلَیهِ
وَّ لا
ٍ
أَدعُوا وَ إِلَیهِ مَآبِ [ 36 ] وَ کَ ذلِکَ أَنزَلناهُ حُکماً عَرَبِیا وَ لَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِی
أَّجَلٍ کِتابٌ
ِ
واقٍ [ 37 ] وَ لَقَد أَرسَلنا رُسُلًا مِن قَبلِکَ وَ جَعَلنا لَهُم أَزواجاً وَ ذُرِّیَّۀً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَن یَأتِیَ بِآیَۀٍ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ لِکُل
اي و ظلّها دائم « وَ ظِلُّها » اي ثمرها « أُکُلُها » [ 810 [ صفحه 49 - 38 ] یَمحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الکِتابِ [ 39 ] -قرآن- 1 ]
یعنی کفره اهل کتاب که بر ضدّ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تحزّب یافته و بفرق « وَ مِنَ الَأحزابِ » اي عاقبۀ « عُقبَی » ایضا
« أَّجَلٍ کِتابٌ
ِ
لِکُل » بامر اللّه « بِإِذنِ اللّهِ » یعنی بوسیله آن بلسان عرب حکم بقضایا میکند « حُکماً عَرَبِیا » مختلف منقسم شدند
أجل سر رسید وقت و مدت است یعنی براي هر وقتی بر حسب اقتضاي اصلاح و اصطلاح آنها حکمی بر بندگان واجب و
نوشته میشود و بقولی عبارت مقلوب است و معنی اینست که براي هر کتابی که از آسمان نازل میشود وقت سر رسیدي است
یعنی اصل کتاب و آن لوح محفوظ است و بقولی گفتهاند که آن علم خداست- « أُمُّ الکِتابِ » که در آنوقت نازل میگردد
و امّ الکتاب اصلی است که هرگز « بمکه » ام القري « بدماغ » گوید مانند امّ الرأس « امّ » عرب هر چه را جاري مجراي اصل باشد
-237- 99 -قرآن- 218 - 67 -قرآن- 78 - 34 -قرآن- 58 - 11 -قرآن- 22 - چیزي در آن تغییر و تبدیل نخواهد یافت. -قرآن- 1
652- 346 -قرآن- 634 - 307 -قرآن- 320 - قرآن- 289
تفسیر معانی:
اشاره
[دأب و دیدن قرآن کریم چنین است که وقتی توصیف آتش دوزخ و عذاب آنرا میکند در پی آن از بهشت و نعیم آن تذکر
میدهد و اینک بدنبال آیه بالا میفرماید ...] 35 - [هر چند حقیقت بهشت چیزي است که ادراك کنه آن جز بعد از دخول در
آن و تمتع از آن [انشاء اللّه] میسّر نخواهد بود ولی خداي تبارك و تعالی خواسته است بمثلی که غالبا مشهور و معروف نزد
ماست براي تقریب افهام و توجیه اذهان ما را آگاه فرماید لذا فرماید ...] مثل و صفت بهشتی که بپرهیزکاران وعده شده است
بهشتی است که از زیر درختان و قصور آن نهرهاي [ صفحه 50 ] آبها جاري است [که در همه جا از آنها بهرهمند هستند
همچنین علاوه [بر انهار من ماء غیر آسن- انهار من لبن لم یتغیّر طعمه- و انهار من خمر لذّة للشاربین- و انهار من عسل
مصفّی] و میوهها و خوردنیهاي بهشت و نعیم آنجا دائمی و همیشگی است [بلا انقطاع و بدون فناء لا مقطوعۀ و لا ممنوعۀ و
وَ دانِیَۀً عَلَیهِم ظِلالُها وَ ذُلِّلَت » مانند میوههاي درختهاي دنیا نیست که بمقتضاي فصول فراهم شود] و سایه آنهم دائمی است
قُطُوفُها تَذلِیلًا و مانند سایه دنیا نیست که آفتاب و حرارت آن سایه را برطرف سازد] اینست فرجام و مآل کار کسانی که
پرهیزکاري را پیشه خود ساختهاند [و راه رسیدن بآن عاقبت نیکو را یافتهاند که تقوي است] و عاقبت کار کافران آتش دوزخ
- است [النّار الّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکَ ۀٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ]. -قرآن- 425
888 جور دوران و هر آن رنجی که هست || سهلتر از بعد حق و غفلت است ز آنکه اینها بگذرد و آن - -489 قرآن- 756
نگذرد || دولت آن دارد که جان آگه بود 36 - و کسانیکه ما کتاب [آسمانی] بآنها دادهایم [از یهود و نصاري بر دو
صنفاند] دستهاي [مانند عبد اللّه بن سلام و تمیم داري و اصحاب آنها از مؤمنان کاملاند و بواسطه شواهدي که از کتب
خودشان بر صدق رسول ما و بشارت بظهور او دارند] بآنچه بر تو نازل گشته است خشنود هستند و از ایمان خود فرحناکند و
دسته دیگر از أحزاب [یعنی کافران أهل کتاب مانند کعب بن اشرف و غیره از زعماء و رؤساء آنها و مشرکان که بر ضد
رسول ما صلّی اللّه علیه و آله تشکیل حزب و دستهها دادهاند] منکر پارهاي از قرآن هستند [که موافق با تحریف شدههاي از
کتب آنها و شرائعی که تغییر دادهاند نیست] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله در جواب منکران] بگو فقط من مأمور هستم که
خداي یکتا را بپرستم و شریکی براي او قرار ندهم من [ صفحه 51 ] خلایق را بسوي تنها او دعوت میکنم [و باقرار بتوحید او و
توجه عبادت بسوي خداي واحد میخوانم] و مرجع و برگشتگاه منهم بسوي او است [و اینکه همان توحید خالص کامل و
اینکه همان رسالت موجز است- یعنی دعوت بخدا فقط و طاعت و اخلاص و عبادت و استعانت بخداي یکتا فقط و مرجع و
مآب و جزاء و حساب نیز بسوي او فقط] [یعنی اینکه قدر متّفق علیه بین تمام پیمبران خداست و ما عداي آن فروع و تشریفاتی
است که باختلاف امم و اعصار مختلف میشود و بمقتضاي مصلحت وقت احکام نازل میگردد و انکار شما منکران معنائی
ندارد]. 37 - و همچنانکه [ما کتب پیمبران پیشین را بلسان قومشان نازل کردیم ترا فرستادیم یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و بر
تو] حکمی بلسان عرب و کلامی حکمتآمیز و احکامی مبین حلال و حرام [یعنی قرآن داراي آیات محکمه و صاحب حکم
حق و قول فصل] بزبان عربی آشکار نازل نمودیم که [لا یَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ] و اگر
تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله که خطاب به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و مراد بآن اهل علم و امّت است] پس از علمی که
[بوسیله دلالات و معجزات] براي تو حاصل گشته است پیروي هواها و میلهاي نفسانی کافران را بکنی و بخواهی راه اهل
ضلالت را بپیمائی دوست و یاور و معینی برایت نخواهد بود که از عذاب خدا نجاتت دهد و حافظی نخواهی داشت که ترا از
38 - و بحق سوگند که ما پیش از تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] پیمبرانی 408- غضب خدا نگهدارد. -قرآن- 311
فرستادیم [که تمام بشر بودند خوراك میخوردند و در بازارها راه میرفتند و هر کاري که سایر افراد بشر بجا میآورند آنها
هم بجا میآوردند] و براي آنها زنان و فرزندانی قرار دادیم [و تو هم مانند آنان بشري هستی و زنان و فرزندانی داري و نباید
زن گرفتن و اولاد داشتن تو در نظر دیگران و منکران یهود عیب باشد و منکر و زشت جلوه کند و کدام پیغمبر بیزن و فرزند
بوده است جز معدودي که صلاح آنها نبوده و عمرشان هم وافی نبوده است] و هیچ رسولی را نمیرسد و در قدرت او نیست
که بدلخواه خود یا غیر، آیت و معجزهاي بیاورد مگر باجازه [ صفحه 52 ] و امر خدا [و آیات مقترحه نغمهایست که قرآن در
بسیاري از آیات آنرا ردّ کرده است زیرا آوردن معجزه و آیت باختیار شخص و رأي نبی نیست زیرا آنان مأمور پروردگار و
مطیع و منقاد او هستند ویژه قرآن براي مسلمانان و تمام أهل جهان که کافی و معجزه جاویدان و آیت باقی و ثابتی است و
رسولخدا بحکم خدا در باره آن تحدّي فرموده و کسی نتوانسته و نخواهد توانست که مانند او را بیاورد و آیات الهی جز براي
حکمت و در زمانی که خدا بآن داناست نمیآید] و براي هر مدّتی کتابی است [یعنی براي هر مدّت مضروب و وقت معلوم
کتابی است مکتوب و حکم و وحیی در آن بر حسب صلاح حال أهل آن زمان نوشته شده و حکمت مقتضی اختلاف احکام
بر حسب اختلاف اعصار و ملل و امم میباشد- یا آنکه هر اجلی را از آجال خلایق کتابی است نزد خداي تعالی که جز وي
کسی را بر آجال خلق اطلاع و آگهی نیست و وقت محدودي دارد که پیش و پس نمیشود [فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً
وَ لا یَستَقدِمُونَ] و یا آنکه براي هر اجل و مدّت مقدّري مکتوبی است که در آن ثبت شده است و هیچ معجزهاي جز در
هنگامی که خداي تعالی زمان ظهور آنرا معین فرموده است و جز در هنگامی که قضاي الهی در آن کتاب تدبیر آنرا معیّن
ساخته است بظهور نمیرسد و معجزههائیکه شما کافران اقتراح میکنید وقتی دارد که خداوند زمان آنرا معیّن فرموده است نه
39 - خداوند هر چه را بخواهد [از احداث کون و حوادث 1007- اینکه بر وفق میل و شهوات شما ظهور کند]. -قرآن- 937
مربوط بانسان] محو میکند و هر چه را از تمام آنها بخواهد در خارج اثبات میکند و باقی میگذارد و امّ الکتاب یعنی کتاب
اصل و اصل کتاب [که همان لوح محفوظ یا علم او جلّ شأنه باشد] در نزد اوست و ثابت است [که تغییر و تبدیل پذیر نیست]
و هر چیزي بر حسب علم و بر وفق اراده او تعالی شأنه بظهور میرسد و آن علم ازلی و سرمدي است و محو و اثبات بمشیّت او
در خارج است و علم او [ صفحه 53 ] لا یتغیّر و لا یتبدّل و موافق با لوح محفوظ یعنی امّ الکتاب است [و مظاهر محو و اثبات را
در هر لحظه از شب و روز و خورشید و ماه و روشنی و تاریکی و موت و حیات و قوّت و ضعف و کشت و درو الی آخر در
حوادث و احداث عالم کون و فساد مینگریم و اینکه محو و اثبات در برابر علم قدیم ازلی که لا یتغیّر و لا یتبدل است خاضع
و مطیع است]. در باره محو و اثبات اقوالی است که ذیلا بطور اجمال ذکر میشود. [ 1] از إبن عباس و قتاده و إبن زید و إبن
جریح که أبو علی الفارسی آنرا اختیار کرده است اینکه محو و اثبات در احکام است از ناسخ و منسوخ. [ 2] از حسن و کلبی و
ضحّ اك از إبن عباس و جبّائی اینکه: محو میکند خداوند مباحات را از کتاب حفظه آدمی [یعنی کرام الکاتبین] و در آن
اثبات میکند و باقی میگذارد طاعات و معاصی را که در آنها پاداش و کیفر و مجازات و مکافات است. [ 3] از سعید بن جبیر
اینکه: خداوند آنچه را بخواهد از گناهان مؤمنان محو میکند و عقاب آنرا ساقط میسازد از راه فضل و اثبات میکند گناهان
کسیرا که اراده عقاب او را دارد از راه عدل. [ 4] از عمر بن الخطاب و إبن مسعود و أبی و ایل و قتاده اینکه: آیه در هر چیزي
عمومیّت دارد از رزق و اجل و سعادت و شقاوت که محو میکند و اثبات مینماید و [امّ الکتاب] هم اصل کتابی است که در
آن حادثات و کاینات ثبت شده است. و ابو قلابه از إبن مسعود روایت کرده است که میگفت [اللّهمّ إن کنت کتبتنی فی
الاشقیاء فامحنی من الأشقیآء و اثبتنی فی السعداء فانّک تمحو ما تشاء و تثبت و عندك امّ الکتاب] و مانند اینکه دعاء هم از
امامان ما علیهم السّلام در دعوات مأثورهشان روایت شده است. [ صفحه 54 ] و عکرمه از إبن عباس روایت کرده است که
کتاب محو و اثبات کتاب دیگر سواي ام الکتاب است و از ام الکتاب چیزي تغییر نمیکند- و عمران حصین هم از رسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله آنرا روایت نموده است- و محمّد بن مسلم هم از حضرت أبی جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده گوید
از آنحضرت در باره لیلۀ القدر سؤال کردم فرمود: [در آن شب ملائکه و کتبه بآسمان دنیا فرود میآیند و آنچه در آن سال
باید بوقوع پیوندد و ببندگان برسد و آنچه در نزد خدا موقوف بمشیّت است مینویسند و خداوند آنچه بخواهد مقدم میدارد و
آنچه بخواهد مؤخر میسازد و محو میکند و اثبات مینماید و ام الکتاب نزد اوست]. و فضیل روایت کرده است و گوید: شنیدم
حضرت أبا جعفر علیه السّلام فرمود: [علم دو علم است: علمی است که خداوند بملائکه و انبیاء و رسل خود آموخته است و
علمی است که در نزد خود او مخزون است و احدي بر آن مطلع نیست و در آن هر چه بخواهد احداث میفرماید]. و زراره از
حمران از أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که: [آنها دو امراند امري است موقوف و امري است محتوم-
آنچه حتمی و محتوم است امضاء شده و گذشته است و آنچه متوقف مانده است بمشیّت او موکول است و در آن هر چه
بخواهد حکم میکند [یعنی محو و اثبات میفرماید]. [ 5] اینکه: در چیزهائی مانند تنگی روزي و محنتها و مصیبتها در امّ
الکتاب اثبات میشود و سپس بوسیله دعاء و صدقه زایل و محو میگردد. [ 6] اینکه: تمام گناهان بوسیله توبه محو میشود و
بجاي گناهان حسنات اثبات میگردد و آیه [إِلّا مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِم حَسَ ناتٍ] مبیّن
7] اینکه: خداوند قرون و سنواتی را محو میکند و قرون ] 205- اینکه قول است و اینکه قول از عکرمه است. -قرآن- 95
دیگري را که بخواهد اثبات میفرماید چنانکه فرموده است: [ثُمَّ أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرِینَ] و در آیه دیگر- [کَم أَهلَکنا مِنَ
225 [ صفحه 55 ] روایت شده است. [ 8] اینکه: چیزیرا - 173 -قرآن- 193 - القُرُونِ] و اینکه قول از علیّ علیه السّلام -قرآن- 124
که بخواهد از ماه محو میکند و خورشید را اثبات مینماید و بیان آن آیه [فَمَحَونا آیَۀَ اللَّیلِ وَ جَعَلنا آیَۀَ النَّهارِ مُبصِرَةً] میباشد و
163 اشاره: [در کتاب تنزیه تنزیل تألیف آیۀ اللّه سیّد هبۀالدین شهرستانی - اینکه قول از سدّيّ است [مجمع البیان]. -قرآن- 99
ایّده اللّه در آخر تفسیر آیه محو و اثبات اشاره نمودهاند که: [تفسیر محو و اثبات بآیات غریبه کونیه و آیات نعم الهیّه ممکن
است چنانکه قبلا نیز قول مبنی بر استعمال لفظ [آیه] را در معنی معجزه [در غرائب حکمت و عجائب حوادث] و همچنین
استعمال لفظ [آیت] را بمعنی نعم الهیّه بیان نمودیم- بنابرین تأویل روایت مستفیض از امام علیّ بن أبی طالب علیه السّلام نیز
اگر آیه یَمحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ در کتاب خدا نبود هر آینه آنچه را تا قیامت حادث میشود بشما خبر » : آنجا که فرمود
557 لذا هرگاه آیت را بآیات نعم الهیّه و حوادث غریبه کونیّه تطبیق و تفسیر نمائیم درست و بجا و - قرآن- 520 - .« میدادم
مناسب خواهد بود].
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 40 تا 43
اشاره
وَ إِن ما نُرِیَنَّکَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیکَ البَلاغُ وَ عَلَینَا الحِسابُ [ 40 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا نَأتِی الَأرضَ نَنقُصُ ها مِن
أَطرافِها وَ اللّهُ یَحکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الحِسابِ [ 41 ] وَ قَد مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلِلّهِ المَکرُ جَمِیعاً یَعلَمُ ما تَکسِبُ کُلُّ
نَفسٍ وَ سَیَعلَمُ الکُفّارُ لِمَن عُقبَی الدّارِ [ 42 ] وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلًا قُل کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ
براي تأکید معنی شرط زیاده شده « ما » اصل آن ان نریک میباشد و « إِن ما نُرِیَنَّکَ » [ 563 [ صفحه 56 - الکِتابِ [ 43 ] -قرآن- 1
یعنی بآنچه از اطراف و جوانب آن براي مسلمانان مفتوح « نَنقُصُ ها مِن أَطرافِها » اي ناتی ارض الکفّار « نَأتِی الأَرضَ » است
یعنی ردّ کنندهاي براي حکم « لا مُعَقِّبَ لِحُکمِهِ » میسازیم- و اطراف جمع طرف است و آن بمعنی جانب و منتهاي هر چیز است
او نیست اي لا رادّ، و معقّب کسیرا گویند که چیزي را دنبال کند تا آنرا باطل سازد و نقد و جرح نماید و بصاحب حقّ هم
زیرا در مقابل مکر او مکري نمیتوان کرد و مکر بمعنی فریب در باره حق تعالی محال و « فَلِلّهِ المَکرُ جَمِیعاً » معقّب گویند
- 170 -قرآن- 319 - 120 -قرآن- 144 - 23 -قرآن- 102 - استعمال آن خطاست بلکه مراد از مکر در اینجا تدبیر است. -قرآن- 1
551- -343 قرآن- 523
تفسیر معانی:
اشاره
-40 و اگر ما پارهاي از آنچه ما بآنها وعده دادهایم [از جمله پیروي مسلمانان بر آنها و تسلّط مؤمنان بر آنان از قتل و اسارت و
اغتنام اموال و غیره] در حیات تو بتو ارائه بدهیم یا ترا قبض روح کنیم [و پس از مرگ تو آن وعدهها وفا و انجام شود تو منتظر
نباش که تمام آنها در دوره زندگانی تو بعمل آید و تو تمام آنها را ببینی] بنابرین فقط بر تست که تو آنچه را ما بتو رسالت
دادهایم بآنها ابلاغ کنی و بآنان برسانی و بآنچه امر کردهایم قیام کنی و حساب آنها و مجازاتشان و انتقام از آنان بعهده ماست
[که یا آجلا و یا عاجلا بموقع مقتضی بوقوع خواهد پیوست]. 41 - آیا [اینکه کافران فراموش کرده] و ندیدهاند که ما از
اطراف زمین آنها میکاهیم [و باراضی مسلمانان میافزائیم] و [اینکه عجب نیست زیرا [ صفحه 57 ] خداوند حکمش نافذ
است] و ناقضی براي حکم او و ردّکنندهاي براي قضاي او نیست [و احدي قدرت بر دنبال کردن حکم او بردّ یا بنقض و ابطال
امر او نخواهد داشت و چون اراده چیزي کند بآن گوید: بشو و خواهد شد- یا - باش و او خواهد بود] و او در حساب تند و
سریع است [و کردار بندگان را بسرعت میرسد و مجازات میدهد بر فرمانبران بثواب و بر نافرمانان بعقاب] در تفسیر الواضح
در باره جمله [إنّا نأتی الإرض ننقصها من أطرافها] تفرّس کرده گوید از اینکه آیه ممکن است فهم کنیم که زمین داراي
کرویّت تامّه نیست بلکه از دو طرف یعنی قطبین ناقص است و شکل شلجمی دارد هر چند در تفسیر و معنائی که در بالا شده
است منصوص و مصرّح است و اینکه تفهم ماست جداگانه و اللّه أعلم. 42 - آنانکه پیش از اینکه مشرکان و کافران [زمان تو
یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] بودند [مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و اخوان لوط تمام جهد خود را بکار بردند و آنچه
در طاقت داشتند براي خاموش کردن نور حق اقدام نمودند] و [با پیمبران و مؤمنان زمان خود] مکر و حیله نمودند [و حتّی
القوه براي تکذیب رسولان دریغ نکردند و خداوند هم همانطور که مکر آنها را باطل ساخت و سودي از کید و مکر و حیله
خود نبردند و بالاخره حقیقت پیروز شد، مکر اینکه کافران را نیز باطل خواهد ساخت و جز وبال چیزي نصیب آنان نخواهد
بود آنها گویا نمیدانند] بلکه [باید بدانند] که تمام چارهها و تدبیرها از خداست [و مکر آنها را بخودشان برگشت خواهد داد]
هر فردي از انسان آنچه بکند [از خیر و شر] خدا آنرا میداند [و بر خدا چیزي مستور و پوشیده نیست و عالم بجمیع معلومات
است و بمکري که آنها در امر رسول ما بکنند آگاه است و آنرا پوچ و باطل خواهد ساخت و دین خود را و امر خویش را
پشتیبان خواهد بود و غلبه خواهد داد] و کافران هم بزودي خواهند دانست که عاقبت محموده و فرجام نیک براي کیست
[یعنی چون مؤمنان را در دنیا غالب و در آخرت آنها را در بهشت [ صفحه 58 ] جنّات عدن بنگرند خواهند فهمید که عاقبت
نیک براي مؤمنان بوده است یا براي آنها که در آتش قهر خدائی در سوز و گداز میباشند]. 43 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و
آله] کافران بتو میگویند تو فرستاده خدا بسوي ما نیستی بآنها بگو گواه بین من و بین شما خداست [و آیات و دلالات و
معجزاتی که براي اثبات نبوت من آشکار ساخته است] و نیز شاهد بر نبوّت من کسی است که علم کتاب در نزد اوست. أوّلا
1]- از إبن عبّاس و قتاده و ] 81- در معناي آیه مبارکه [أَنّا نَأتِی الَأرضَ نَنقُصُ ها مِن أَطرافِها] مفسّرین را اقوالی است. -قرآن- 32
عکرمه که گفتهاند: مقصود اینست که آیا کافران ندیدهاند که ما از اطراف زمین میکاهیم و کم میکنیم به اینکه که اهلش
را میمیرانیم و آنها را پراکنده میسازیم و اینکه کفّار بیم ندارند که با آنها هم همین معامله را کنیم. [ 2] از عطا و مجاهد و
بلخی و باز از إبن عبّاس و سعید بن جبیر و مروي از حضرت صادق علیه السّلام مراد اینست که: ما از زمین کم میکنیم برفتن
علماء و فقهاء و نیکان آن چنانکه إبن مسعود گفته است: [موت العالم ثلمۀ فی الاسلام لا یسدّها شیء ما اختلف اللّیل و النّهار].
3] از حسن و ضحاك و مقاتل آنکه مقصود اینکه باشد که: ما قصد نقص و کاهش اطراف زمین را میکنیم بفتوح مسلمانان ]
یعنی از أهل کفر میکاهیم و بر مسلمین میافزائیم و از بلاد شرك داخل در اسلام میسازیم و ضحاك گوید یعنی: آیا أهل
مکّه ندیدند که ما قراء حول و حوش مکّه را براي محمّد صلّی اللّه علیه و آله مفتوح میسازیم. و زجّ اج گفته است: خداي
تعالی خبر میدهد که آنچه از مقهوریّت مشرکین وعده شده ظاهر گشته است- بنابرین آیا نمیترسند که ما زمینهاي آنها را براي
4]- یعنی آیا ندیدند ] [ محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فتح کنیم چنانکه اراضی دیگر را براي او فتح نمودیم. [ صفحه 59
آنچه در دنیا حادث میشود که پس از عمارت خرابی است و پس از زندگی مرگ است و پس از زیادت نقصان است و پس
از هر افزایشی کاهشی است و با اینوصف آیا باز نمیترسند و متنبه نمیشوند. ثانیا- در تفسیر [و من عنده علم الکتاب] نیز اقوالی
است [ 1]- از حسن و ضحاك و سعید بن جبیر که زجاج هم آنرا اختیار کرده گویند کسیکه علم کتاب نزد اوست خداست.
2]- مراد بآن مؤمنان از اهل کتاب از جمله عبد اللّه بن سلام و سلمان فارسی و تمیم الداري میباشند و جبائی اینکه قول را ]
اختیار کرده و اینکه قول از إبن عباس و قتاده و مجاهد است و مفسّرین قول اوّل منکر اینکه قولند زیرا گویند سوره مکیّه است
و اینکه اشخاص بعد از هجرت ایمان آوردهاند [ 3]- مروي از امامین همامین ابی جعفر الباقر و أبی عبد اللّه الصادق علیهما
السّلام است که مراد از [من عنده علم الکتاب] علی بن أبی طالب و ائمه هدي علیهم السّلام میباشد و برید بن معاویه از امام
صادق علیه السّلام روایت کرده است که مقصود از آن ما هستیم و اوّل ما و افضل ما و بهتر ما بعد از پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم علی علیه السّلام است و عبد اللّه بن کثیر از آنحضرت روایت کرده است که: او دست خود را بر سینه خویش نهاده
و فرمود: [عندنا و اللّه علم الکتاب کلّا- بخدا سوگند علم کتاب تمامش نزد ماست] و مؤید آن از شعبی روایت شده است که
گفت: [هیچکسی بعد از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله اعلم بکتاب خدا جز علیّ بن أبی طالب و صالحین از اولاد او نیست- و
عاصم بن أبی النجود از أبی عبد الرحمن السلمی روایت کرده است که گفت: [ما رأیت أحدا اقرء من علیّ بن أبی طالب
للقرآن- یعنی هیچکس را خوانندهتر قرآن [داناتر بعلم قرآن صحیح خوانتر بآن از علیّ بن أبی طالب علیه السّلام] ندیدم. [
صفحه 60 ] [جزء سیزدهم]